
ماه طلا
به باشگاه دخترونه ماه طلا خوش اومدید!! البته داداش هایی که دوست دارند بیان قدمشون رو چشمشون!!شوخی لطفا به مطالب دیگه هم سربزنیدش مطالبا هروقت تونستم بروز میکنم البته نظر ادتون نره خصوصی خصوصی نباشه وگرنه و صدایت آرام تر از نسیم بهار . . . تولد آسمانیت مبارک تنها باشی دوست دارم امروز روز میلادته هرجا باشی دوست دارم تولدت مبارک حب♥ الحسین رشته تحصیلی شماست بـﮧ گوش خــُدا برســـانید آدَمـ ـﮧ ایـטּ حـــَوا ســالهـــاست کـﮧ رَفتـﮧ اَســت ایـטּ حــَواے تنهــــا را برگرداטּ پیـش خودَت بهشتــَش را نمــے خواهــَمـ بـﮧ جهنمــش هــَـمـ راضـے اَمـ هــَرجــایـے باشــَد جــُز ایـטּ دُنیـــا ایـטּ دُنیــا زیــادے بوے آدَمـ گرفتــﮧ اَســت ... . . ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا وقتی که مهربونن ———-> مثل یه خرگوش ملوس دوست داشتنین سلام!!!
نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمانبا من باشی دوست دارم
فوووووووت .....
فوووووووت .....
فووووووووت ...
فوووووووت ....
بیا شعما رو فوت کن !!!
دانش سرای عش♥ق و جنون شهر کربلاست
در مبحث حسین شناسی موفقید
موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست
تا روز محشر مدرکتان را نمیدهند
برگ قبولی همه در پوشه خدا♥ست
پایین کارنامه هر شخص نوشته اند
این مهر سرخ ♥مهر شهنشاه کربلاست
محشر کنار درب جنان داد میزنید
مردم ندیده اید که آقای ما کجاست؟
تنها به عشق اوست که به اینجا رسیده ایم
جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست
ناگاه جبرئیل امین ناله میزند
آقایتان حسین♥ همان مرد سر جداست
محشر دوباره از غم او سینه میزنید
آنجا خدا به خیر کند محشری به پاست...
#امام_تنهاساعت ۲ نصف شب یک اتاق
ساعت ۴ صبح هنگام خواب
وضعیت تحصیل در خوابگاه
اولین روزهای خوابگاه
گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز
پایان گفت و گو
امکانات غذایی در خوابگاه
طریقه ظرف شستن در خوابگاه
اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان
و این هم آخر عاقبتش!!
صبحگاه:
فرمانده: پس این سربازه ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !)
کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن
ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی
صبحانه:
وا...اقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفغ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...
ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی کنم، حالا واسه تو..
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد
بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد ، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه ها گم میشود...
هوووو....بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو ******** بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...
(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!!)
بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.
شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!
فرمانده میره تو آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
وقتی که اعصبانی میشن ———-> مثل دیونه ها میشن دیگه نمیشه رفت سمتشون
وقتی غر میزنن ———-> مثل مگس میرن رو اعصابت
وقتی که ناز میکنن ———-> مثل یه بچه نق نقو اعصابتو خورد میکنن
وقتی که دروغ میگن ———-> قیافشون شبیه سوسک میشه(نکته کنکوری)
وقتی ناراحت میشن ———-> مثل یه گنجشک تیر خورده دلسوز میشن
وقتی خوشحال میشن ———-> مثل کانگورو اینور اونور میپرن
وقتی جیغ میزنن ———-> مثل یه سوزن که بهت میزنن از جا میپری
وقتی که بترسن ———-> مثل موش سریع یه جا قایم میشن
وقتی خجالت بکشن ———-> مثل لبو قرمز میشن
وقتی که حرف میزنن ———-> مثل رادیو خراب باید بزنی تو سرش تا قطع شه
وقتی که گریه میکنن ———-> مثل بچه های شیش ماهه حتما باید نازش کنی تا آروم شه